يكي از بهترين وبلاگ ها
سلام خدمت همه ي باز ديد كنندگان لطفا نظر خودرا در مورد سايت بگوييد
دلی در خون نشسته دوست داری؟ بگو قلبی شکسته دوست داری؟ تورا ای عشق ! بی سر دوست دارم مرا با دست بسته دوست داری؟ نه تنها تیر و تیغ و سنگ بوده سر پیراهن تو جنگ بوده ولی شرمنده زینب دیر فهمید که انگشتر به دستت تنگ بوده بنابرقول مشهور حسین بن علی علیه السلام در روز سه شنبه سوم ماه شعبان سال چهارم هجری در مدینه متولد شد. پس از ولادت، آن حضرت را نزد جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردند. آن حضرت با دیدن او بسیار مسرور شده و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفتند و روز هفتم تولدش گسفندی برای او عقیقه کرده و فرمودند: سرش را بتراشید و به وزن موهایش نقره صدقه دهید. آن حضرت شش سال و چند ماه با جد بزرگوارش رسول خدا و پس از آن بیست و نه سال و یازده ماه با پدرش امیرالمومنین علیه السلام و پس از آن حدود ده سال با برادرش امام حسن علیه السلام و حدود ده سال پس از شهادت امام حسن علیه السلام زندگی کرد. کنیه امام حسین علیه السلام ابوعبدالله است. لقب های فراوانی به آن حضرت داده اند و از آن جمله، ایشان را سیدالشهدا خواندند چنان که این لقب قبل از شهادت آن حضرت هم به پیامبران قبل اعلام شده بود. خبر از شهادت هنگام تولد هنگامی که امیرالمومنین علی علیه السلام به طرف صفین می رفتند در راه از کربلا گذشتند. در آن جا توقفی کرده و چنان گریستند که زمین را از اشک خیس کرد آن گاه فرمودند: روزی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رسیدم . دیدم حضرت گریه می کند، گفتم: پدر و مادرم فدایت یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ فرمودند: هم اکنون جبرییل این جا بود، او به من خبر داد که پسرم حسین در کنار شط فرات در زمینی به نام کربلا کشته خواهد شد و مشتی از خاک آن جا را برایم آورد تا ببویم و من نتوانستم از گریه خودداری کنم. و سپس آن حضرت علیه السلام فرمودند: این جاست اقامتگاه و بارانداز ایشان، این جاست که خونشان را می ریزند، گروهی از آل محمد در این صحرا کشته می شوند که زمین و آسمان به حالشان گریه خواهند کرد. گوشه ای از فضایل و مناقب · امام علی علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده است که فرمودند: «حسن و حسین آقای جوانان اهل بهشت هستند.» · پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به میهمانی در خانه یکی از اصحاب دعوت شده بود. همرا ه با یاران به راه افتاد، در حالی که جلوتر از دیگران راه می رفت حسن و حسین با کودکانی چند در کوچه به بازی مشغول بود. رسول خدا به سوی او رفت تا او را بگیرد و او به این سو آن سو می گریخت. پیامبر در حالی که متبسم بودند او را دنبال کرده تا او را گرفتند یک دست را در زیر سر و دست دیگر را در زیر چانه حسین گذاشت و لب مبارکش را بر دهان حسین نهاد و بوسید و فرمودند: «این دو گل های زیبای من در دنیا هستند، هر کس مرا دوست بدارد باید آنان را دوست بدارد.» · روزی امام حسین علیه السلام چند کودک را دید که تکه نانی را با هم می خوردند، از حضرت خواستند که از نان آن ها بخورد حضرت دعوت ایشان را پذیرفت و از تکه نانشان خورد. آن گاه آنان را با خود به منزل آورده، غذا داد و لباس نو پوشانید و به اطرافیان فرمودند: «اینان از من سخاوتمندترند زیرا تمام آن چه را داشتند بخشیدند و من فقط مقداری از آن چه داشتم به آن ها بخشیدم.» · امام حسین علیه السلام در طول عمر شریف خود بیست و پنج بار پیاده به حج مشرف شد، در حالی که همراه ایشان اسب های اصیل را بدون سوار می بردند. آن حضرت در حالی که از امکانات کافی برخوردار بودند و می توانستند از وسایل موجود آن زمان بسیار بهره مند شوند به خاطر بندگی و خضوع و خشوعی که در پیاده رفتن وجود دارد راه خانه خدا را پیاده می پیمودند. · امام حسین علیه السلام را دیدند که در مسجد مدینه صورت بر خاک نهاده می گوید:«الهی اگر به خاطر گناهانم بازخواستم کنی به کرمت توسل می جویم و اگر با خطاکاران مرا جمع کنی به آن ها خواهم گفت تو را دوست دارم. آقای من اطاعت من برای تو نفعی ندارد و معصیتم زیانی به تو نمی رساند، پس اگر آن چه را که نفعی برایت ندارد به جا نیاورم بر من ببخش و اگر آن چه را که زیانی به تو نمی رساند مرتکب شدم در گذر، که تو ارحم الراحمین هستی.» شخصیت امام حسین (ع) از دیدگاه آنتوان بارا قيام حسيني از همان اوان شهادتش تا کنون ، دوستان و شيعيانش ، و همه آنان که به شرافت و عظمت انسان ارج مي گذارند، همه ساله سالروز به خون غلتيدنش را، سالروز قيام و شهادتش را با سياه پوشي و عزاداري محترم مي شمارند، و خلوص خويش را با گريه بر مصايب آن بزرگوار ابراز مي دارند. پيشوايان مآل انديش و معصوم ما، هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنايتي خاص داشتند. در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه , كه درود خدا بر ايشان باد, در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود. چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد, به خانه حضرت على (ع ) و فاطمه (س ) آمد و اسما (2) را فرمود تا كودك را بياورد.اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول اكرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت.(3) از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه پيامبر راستين اسلام (ص ) درباره حسين (ع ) ابراز ميداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند. شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد , جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند ,همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند... پس از شهادت حضرت على (ع ), به فرموده رسول خدا (ص ) و وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع ), فرزند بزرگ اميرالمؤمنين (ع ), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن (ع ) گوش فرادارند. امام حسين (ع ) كه دست پرورد وحى محمدى و ولايت علوى بود, همراه و همكار و همفكر برادرش بود. چنان كه وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع ) مجبور شد كه با معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد, امام حسين (ع ) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت . چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنيا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد. امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام , بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده , سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد, ولى نمي توانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت. يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند, مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور, نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين (ع )بيعت بگير و اگر مخالفت نمود بقتلش برسان .
نظرات شما عزیزان:
آنتون بارا کیست ؟
آنتوان بارا که سوری الاصل و ساکن کویت است خود نویسنده ای توانا و ادیبی ب ذوق است و علاوه بر کتاب " حسین در اندیشه مسیحیت " ( اولین بار در سال 1978 به رشته تحریر درآمد ) 15جلد کتاب دیگر نیز به رشته تحریر درآورده که بیشتر آنها در حوزه ادبیات و رمان و داستان می باشد . وی همچنین روزنامه نگاری است حرفه ای که چهل و یکمین سال فعالیت مطبوعاتی اش را آغاز کرده ، او در مجلات و روزنامه های معروف و مختلف فعالیت داشته و در حال حاضر سردبیر هفته نامه شبکه الحوادث کویت است .
" آنتوان بار " تشیع را بالاترین درجات عشق الهی معرفی می کند و امام حسین (ع) را فقط متعلق به شیعه یا مسلمانان نمی داند بلکه متعلق به همه جهانیان می داند و او را با عبارت " حسین گوهر ادیان " معرفی می کند و در پایان ، سخنش را با این عبارت به انتها می رساند که " حسین علیه السلام در قلب من است " .
وی تاکنون 25 بار نهج البلاغه را به طور کامل خوانده و هربار نکات جدیدی از آن کشف کرده است و من با خود می اندیشم که علی (ع) چقدر در میان ما شیعیان مظلوم است که اکثر ما حتی یک بار هم نهج البلاغه را به طور کامل مرور نکرده ایم !!
ویژگی های کتاب " حسین (ع) در اندیشه مسیحیت " :
ویژگی این کتاب در این خلاصه می شود که شیوه و طرز نگاه آن متفاوت از آن چیزی است که تاکنون توسط مسلمانان و مستشرقان نوشته و پرداخته شده است . بسیاری اذعان داشتند که این کتاب بی طرفانه نوشته شده است .
از ویژگی های مهم کتاب این است که من در آن به مقایسه شخصیت حسین و عیسی بن مریم علیهم السلام و نظرت ، مواضع ، اقدامت ، سخنان و کیفیت شهادت آن دو بزرگوار و نحوه استقبال بی محابا از مرگ در راه عقیده پرداخته ام ] بر طبق عقیده مسیحیان ، حضرت عیسی مصلوب و شهید شده است که البته این نظر با دیدگاه قرآنی ما انطباق ندارد ] من شباهت فراوانی میان شخصیت حسین (ع) و شخصیت عیسی به عنوان یک شهید و نه یک پیامبر ، یافتم . من در انجیل و کتاب های دیگر مربوط به زندگی و مقتل حسین (ع) تحقیق زیاد کردم و دریافتم تشابه بسیار زیاد و باورنکردنی در رفتار ها و اقدامات و سخنان و نحوه ابراز عقیده و کیفیت حفظ عقیده میان عیسی و حسین (ع) وجود دارد که چیز جدیدی بشمار می رفت من این موضوع را به تفصیل تحلیل کردم که آن دو عزیز چرا با میل و خواست خود مرگ را پذیرا شدند و بخصوص حسین شهید (ع) در شرایطی که زمینه رسیدن به مال و منال و پست و مقام دنیوی فراهم بود و او اگر اندکی از خود انعطاف نشان می داد و خواسته معاویه و یزید را اجابت می کرد ، می توانست جان خود را از کشته شدن نجات دهد . اما او براساس آیه : " انفروا خفافا و ثقالا وجاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل الله ( همگی به سوی میدان جهاد ) حرکت کنید ، سبکبار باشید یا سنگین بار و با اموال و جان های خود در راه خدا جهاد کنید " ( توبه / 41 ) ، به حرکت شگفتی دست یازید . او به هیچ یک از امتیازات و تطمیع ها توجه نکرد حال آنکه دنیا پرستی و حب مال و جاه و مقام همه جا بیداد می کرد . او همه اینها را ترک کرد و رو به شهادت گذارد و خاندان و عترت را به سوی شهادت برد در حالی که می دانست همه اینها در راه عقیده است .
تعریف و ذهنیت آنتوان بارا از امام حسین (ع)
تعریف من از حسین همان عبارات کوتاه و مشخصی است که درباره حسین (ع) در کتاب آورده ام . من او را به عنوان گوهر جاودانه و همیشگی ادیان توصیف کرده ام . او را به عنوان شهیدی معرفی نموده ام که دارای جاه و جبروت فرعون و کسری نبود اما متواضع بود و برای حفظ دین و حرکت در مسیر جدش حرکت خود را آغاز کرد . او ابتدا از گفت و گو با معاویه و یزید شروع کرد اما روش گفت و گو برای هدایت دشمنان مؤثر واقع نشد . او با اینکه می دانست کشته می شود اما خویشتن را در راه عقیده به خطر انداخت و با سپاهی 70 نفری در برابر سپاه 70 هزار نفری عبیدالله - به تصریح منابع تاریخی - به سمت کوفه خارج شد تا حرکت و جنبشی در بدنه جامعه ایجاد کند .
حماسه حسین (ع) تنها مختص سنی و شیعه و مسلمان نیست بلکه متعلق به هر مومنی است چنانکه در حدیث آمده " ان لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لاتبرد ابدا " در این حدیث نگفته فی قلب المسلم . بلکه هر انسان آزاده ای که به راه و رسم حسین ایمان دارد را شامل می شود و لذا جهانیان و اندیشمندان وقتی از سیره حسین آگاه می شوند شیفته آن می گردند . همانطور که شیفته راه و مسلک علی ابن ابیطالب (ع) شده اند .
دلایل آنتوان بارا در خصوص حضرت مسیح(ع) از آمدن حسین (ع) به کربلا
استنادات و دلایل من همه برگرفته از انجیل است . برطبق آنچه در تاریخ آمده مسیح از کربلا دیدار کرد و به بنی اسرائیل فرمود هرکس که حسین (ع) را دریابد به یاری اش برخیزد عده ای در این روایت تاریخی تشکیک دارند اما ما هیچ شکی در آن نمی بینیم زیرا حضرت عیسی (ع) دارای معجزاتی بود و مرده را زنده می کرد و بیماران صعب العلاج را شفا می داد و لذا آیا برایش دشوار بود که درباره آینده پیشگوئی کند و بگوید شهید پس از خودش کیست ؟
ارزشمند تربن بُعد شخصیت امام حسین (ع) از دیدگاه آنتوان بارا
من در مورد زندگی و حرکت حسین (ع) بیشتر به بعد انقلابی شخصیت ایشان شیفته شده ام . آن حضرت در مرامنامه قیام خود اعلام می کند " انی لم اخرج اشراً ولا بطراً و لامفسداً و لا ظالماً انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی " ؛ من از روی هوسرانی و خوشگذرانی و برای افساد و ستمگری قیام نکرده ام بلکه قیام من برای اصلاح در امت جدم و برای امر به معروف و نهی از منکر و حرکت براساس سیره جد و پدرم است . این روح انقلابی می تواند کار معجزه آسا بکند اگر هر انسانی در هر زمان و مکان از آن برخوردار باشد و ما در سال های پیروزی انقلاب و عزت و افتخارات اخیر در ایران شاهد بودیم مردم و رهبران این کشور براساس این فلسفه حرکت خود را آغاز و با ظلم و استکبار مخالفت کردند و با تمام قدرت در برابر آن قیام نمودند .
بعد دیگر شخصیت امام حسین (ع) که مرا شیفته خود کرده ، تواضع ایشان در کنار روح انقلابی است این دو خصیصه نمی تواند در یک شخص جمع شود . تواضع از صفات و ویژگی های برگزیدگان خداست او در عین احساس عزت و آزادگی و سرافرازی در برابر دشمنان ، تواضع خاص خود را دارد . این بعد عظیمی است که از ویژگی امام بشمار می رود .
عاشورا در نگاه برخی مستشرقین ، بزرگان و علما
شیخ جعفر شوشتری
از عظمت بلکه معجزه قرآن ، آن است که برخلاف دیگر کتابها تکرارش ملال آور نیست ، بلکه لطفش بیشتر می گردد ، مصیبت امام حسین (ع) هم همینطور است . هرچه خوانده یا شنیده شود باز تازه است . دیگر آنکه نگاه کردن به خط قرآن عبادتست ، تلاوت و گوش دادن به آن عبادتست ، مرثیه امام حسین (ع) ، هم چنین است ، خواندنش و گوش دادنش عبادتست ، گریاندنش و گریه کردنش نیز عبادتست .
" مَنْ بَکی اَوْ بَکی اَوْ تَباکی وَجَبَتْ لَهُ الْجَنةِ " از جمله آنکه قرآن مجید به جمیع شئون معجزه است و ... و حسین (ع) هم به سربریده اش ، به اعضایش ، به بدنش همه معجزه است . " بخشی از کتاب سرای دیگر "
مَهاتما گاندی ( رهبر استقلال هند )
من زندگی امام حسین (ع) ، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خواندم و توجه کافی به صفحات کربلا نموده ام و بر من روشن است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز گردد ، بایستی از سرمشق امام حسین (ع) پیروی کند .
محمد علی جناح ( قاعد اعظم پاکستان )
هیچ نمونه ای از شجاعت ، بهتر از آنکه امام حسین (ع) از لحاظ فداکاری و تهور نشان داد در عالم پیدا نمی شود . به عقیده من تمام مسلمین باید از سرمشق این شهیدی که خود را در سرزمین عراق قربان کرد پیروی نمایند .
بنتُ الشاطی ( نویسنده مصری )
زینب ، خواهر حسین (ع) لذت پیروزی را در کام ابن زیاد و بنی امیه خراب کرد و در جام پیروزی آنان قطرات زهر ریخت ، در همه حوادث سیاسی پس از عاشورا ، همچون قیام مختار و عبدالله بن زبیر و سقوط دولت امویان و برپایی حکومت عباسیان و ریشه دواندن مذهب تشیع ، زینب ، قهرمان کربلا ، نقش برانگیزنده داشت .
لیاقت علی خان ( نخستین نخست وزیر پاکستان )
این روز محرم ، برای مسلمانان سراسر جهان معنی بزرگی دارد . در این روز ، یکی از حزن آورترین و تراژدیک ترین وقایع اسلام اتفاق افتد ، شهادت حضرت امام حسین (ع) در عین حزن ، نشانه فتح نهایی روح واقعی اسلامی بود ، زیرا تسلیم کامل به اراده الهی به شمار می رفت . این درس به ما می آموزد که مشکلات و خطر ها هر چه باشد ، نبایستی ما پروا کنیم و از حق و عدالت منحرف شویم .
راستي هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرين حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص ) مي دانستند، و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوترانيهاي او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند، زيرا اسلامي که خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستي نيز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت را به گوش مردم برسانند. و شنيديم و خوانديم که در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نکبت بار يزيد، هماره و همه جا دهان گشودند و فرياد زدند، و پرده زيباي فريب را از چهره زشت و جنايتکار جيره خواران بني اميه برداشتند و ثابت کردند که يزيد سگ باز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريکه اي که او بر آن تکيه زده جايگاه او نيست . سخنانشان رسالت شهادت حسيني را تکميل کرد، طوفاني در جانها برانگيختند، چنان که نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستي و رذالت و دناءت گرديد و همه آرزوهاي طلايي و شيطانيش چون نقش بر آب گشت . نگرشي ژرف مي خواهد تا بتوان بر همه ابعاد اين شهادت عظيم و پرنتيجه دست يافت .ولادت
به روزهاى اول يا هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى , جبرئيل فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون (شبير) (4) كه به عربى (حسين ) خوانده مي شود نام بگذار.(5)چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى .و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه (6) كشت , و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. (7)حسين (ع ) و پيامبر (ص )
سلمان فارسى مي گويد: ديدم كه رسول خدا (ص ) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ,قائم ايشان (امام زمان عج ) مي باشد. (8)
انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. (10)
ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى مامي آمد, وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.(11)عاليترين, صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود:حسين از من و من ازحسينم (12)حسين (ع ) با پدر
در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد, و در چند سالى كه حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسين (ع ) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد, و در جنگهاى جمل , صفين و نهروان شركت داشت.(13)
به اين ترتيب , از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر, امام حسين (ع ) وارد مسجد شد, خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت. بی درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آى .... (14)امام حسين (ع ) با برادر
حتى يك روز كه معاويه , در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع ) گشود, امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند, امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد, و با بيانى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . (15)امام حسين (ع ) در زمان معاويه
امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد, پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست , پيش از اقدام به دسيسه كشته مي شد, از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته نمي شد. بنابراين تا معاويه زنده بود, چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود.
در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد, بيعت مي گرفت , حسين به شدت با اومخالفت كرد, و هرگز تن به بيعت يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت .(16) معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد, به او اصرارى نكرد و امام (ع ) همچنين بود و ماند تا معاويه درگذشت ...قيام حسينى
حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رسانيد و جواب مطالبه نمود. امام حسين (ع ) چنين فرمود: انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد.(17) آن گاه كه افرادى چون يزيد, (شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند.(زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بين ميبرند.)
امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است , اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن حضرت به مكه , همراه با سرباز زدن او از بيعت يزيد, در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت , و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد. امام (ع ) مسلم بن عقيل , پسر عموى خويش را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام (ع ) با او بيعت كردند, و مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام (ع ) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسين (ع ) كوفيان را به خوبى مي شناخت , و بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادر ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد, و ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند.با اين حال تا هشتم ذيحجه , يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند, آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود, از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت , يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده ,بلكه عليه او قيام كرده است .
يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود, ابن زياد را (كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود) به كوفه فرستاد.ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم پراكنده ساخت , و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت , و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد).و ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه اما
Design By : Pichak