Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
 } //-->

نمایشگر آمار آلکسا

گل باروني 




















يكي از بهترين وبلاگ ها

سلام خدمت همه ي باز ديد كنندگان لطفا نظر خودرا در مورد سايت بگوييد

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

بکش سرمه توی چشمات حریر مخمل و تن کن
بیا توی شب شعرم چراغ ماه و روشن کن

نمی ترسیم اگه حتی ستاره شیشه ای باشه
گلاب دونه بلور ما گلاب نور و می پاشه

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

تا وقتی یاد هم هستیم خدا تو قصه ها گم نیست
دلامون چشمه ی مهره حدیث خاک و گندم نیست

ببین می خنده نیلوفر روی بام و در و ایوون
قشنگه رقصه پروانه توی موسیقی بارون

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

قشنگ با تو بیداری اگه دنیا توی خوابه
چرا چشمات غزال من همیشه مات مهتابه

تو حرفات مثه لالایی غم خواب عروسک نیست
واسه عاشق شدن عشقی تو دنیای تو کوچک نیست

واسه ما پنجره یعنی تماشای صنوبرها 
تا وقت دونه پاشیدن ضیافت از کبوتر ها

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

نترسی گل بارونم من و از شب نترسونم
نگو از تلخی دنیا دلم تنگه بخندونم

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:10 توسط سجاد صائميان|

دوباره محشر می کنم ، زندگی از سر می کنم
دوباره محشر می کنم ، زندگی از سر می کنم

به آسمون عاشقی پرواز دیگر می کنم
دوباره محشر می کنم

نوید پیک عشق را نگفته باور می کنم
دوباره محشر می کنم

دوباره محشر می کنم

جویای گلی بودم ، که رنگ آرزوهامه
وقتی که تو رو دیدم ، دیدم تو قلب تو جامه

جویای گلی بودم ، که رنگ آرزوهامه
وقتی که تو رو دیدم ، دیدم تو قلب تو جامه

به دشت های نم زده سفر کردم
از بین گلهای قشنگ گذر کردم

میون گلها ، به تو نظر کردم

دوباره محشر می کنم ، زندگی از سر می کنم
دوباره محشر می کنم ، زندگی از سر می کنم

به آسمون عاشقی پرواز دیگر می کنم
دوباره محشر می کنم

دوباره محشر می کنم

می خوام برای همیشه ترانه خوان تو باشم
اسیر و عاشقت کنم ، بسته به جان تو باشم

می خوام همیشه تو شعرام یکی یه دونه تو باشی
بمونی خونه ی دلم ، عزیز خونه تو باشی

دوباره محشر می کنم ، زندگی از سر می کنم
دوباره محشر می کنم ، زندگی از سر می کنم

به آسمون عاشقی پرواز دیگر می کنم
دوباره محشر می کنم

نوید پیک عشق را نگفته باور می کنم
دوباره محشر می کنم

دوباره محشر می کنم

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:8 توسط سجاد صائميان|

نهاد از خویش بر جا ، من ، من خویش
که جان بردم به در ، از میهن خویش

نمی دانستم ای آیندگان من

که جان هیچ است ، جان هیچ است
جان هیچ است ، بی روح ازتن خویش

ندارم تاب دل بر کندن از تو
که هم جان از تو دارم هم تن از تو

تهی از خویشم ایران جان به غربت
تهی از خویشم ایران جان به غربت

تو بیرون رفتی از من یا من از تو

به خاطرت تو این قفس ، من زنده ام همین و بس
به خاطر تو این نفس ، هنوز کمی تو سینه هس

به خاطر تو این صدا ، هر لحظه لرزید با غمی
همیشه من به یادتم ، بگو تو هم به یادمی

بارونیه روز و شبم واسه غمام تو مرحمی
همیشه من بیادتم بگو تو هم بیادمی

فقط صدام کن ، واسه اشکات شونه می شم
فقط صدام کن ، واسه تو دیوونه می شم

فقط صدام کن ، تو رو تنها نمی ذارم
اونی که می مونه می شم

طاقت بیار خورشید من ، به خاطر یکی شدن
فاصله معنا نداره ، من و تو یک جونیم و تن

طاقت بیار خورشید من ، ترانه مون زمزمه کن
امشب به یاد تو فقط ، اشک می ریزه میکروفون

فقط صدام کن ، واسه اشکات شونه می شم
فقط صدام کن ، واسه تو دیوونه می شم

فقط صدام کن ، تو رو تنها نمی ذارم
اونی که می مونه می شم

فقط صدام کن ، واسه اشکات شونه می شم
فقط صدام کن ، واسه تو دیوونه می شم

فقط صدام کن ، تو رو تنها نمی ذارم
اونی که می مونه می شم

فقط صدام کن فقط صدام کن فقط صدام کن 

فقط صدام کن فقط صدام کن فقط صدام کن

فقط صدام کن فقط صدام کن فقط صدام کن

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:8 توسط سجاد صائميان|

تازه وارد ، تازه وارد 

ای عزیزه تازه وارد لحظه ای دیگر بمان
باورم کن باورم باش بر همین باور بمان

ای وفادار شاید اینبار آخرین دیدار ماست
آخرین راه نجاته عشق بی تکرار ماست

با من امروز زندگی کن ای عزیز همسفر
بگذر از دیروز و فردا بی دریغ و بی اگر

شاید امروز تا به فردا زندگی مهلت نداد
این قطار بی توقف لحظه ای فرصت نداد

ای عزیزه تازه وارد لحظه ای دیگر بمان
باورم کن باورم باش بر همین باور بمان

نان عشقه سفره ام را با تو قسمت می کنم
از هر آن چه بی تو گفتم با تو صحبت می کنم

سفره ام را سروری کن شب چراغ خانه باش
شعله ساز آخرین عشق آخرین پروانه باش

ای عزیزه تازه وارد لحظه ای دیگر بمان
باورم کن باورم باش بر همین باور بمان

ای وفادار شاید اینبار آخرین دیدار ماست
آخرین راه نجات عشق بی تکرار ماست

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:7 توسط سجاد صائميان|

دنیا به این سادگی نیست
نباشه عشق زندگی نیست

زندگی با ما راه بیا
نشی رفیق نیمه راه

زندگی آی زندگی یه بار امونم بده
خنده چه شکلی شده یه بار نشونم بده

زندگی آی زندگی مگه چیه دوامون
یه دل خوش می خوام یه بار بیار برامون 

زندگی یه کاری کن که خنده عادت بشه
رو پشت بوم ها پر از مرغ سعادت بشه

دنیا بزار بچرخه بدون غصه و غم
کسی دیگه نبینه رنگ سیاهه ماتم

زندگی آی زندگی یه بار امونم بده
خنده چه شکلی شده یه بار نشونم بده

زندگی آی زندگی مگه چیه دوامون
یه دل خوش می خوام یه بار بیار برامون 

ای خدا با توام خدا من حرفی دارم توی عالم دعا

مسافرا رو راهی کن ، راهی کن 
به عاشقا نگاهی کن ، نگاهی کن

تا به ابد خدایی کن ، ختم به خیر جدایی کن

یه چرخیه بچرخونش ، یه دریه نبند اونش
یه لبیه بخندونش ، یه چشمیه نگریونش

یه دلیه بزار شاد شه ، یه اسیره که آزاد شه
یه بغضی تو گلومه ، نزار که مثل فریاد شه

زندگی آی زندگی یه بار امونم بده
خنده چه شکلی شده یه بار نشونم بده

زندگی آی زندگی مگه چیه دوامون
یه دل خوش می خوام یه بار بیار برامون

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:6 توسط سجاد صائميان|

قشنگ من تو تعریف شب میلاد آوازی
تو خوش رنگی خوش آهنگی تو دلبندی تو دل بازی

تو رگباری تو بارونی بهاری باغ نارنجی
تو یاسی برق الماسی حریمی گوشه ی دنجی

حریمی گوشه ی دنجی

شب میلاد مبارک باد ، چه شب ها عاشقانه عطرت و بویید

شب اول شب مخمل شبی که پر کشیدیم تا خود خورشید

تن ماه پل به باغ گل ، پلی که با ستاره یک نفس رقصید

به من نزدیک تر از پیرهن ، کی جز تو عاشقانه عشق و می فهمید

قشنگ من تو تعریف شب میلاد آوازی
تو خوش رنگی خوش آهنگی تو دلبندی تو دل بازی

تو رگباری تو بارونی بهاری باغ نارنجی
تو یاسی برق الماسی حریمی گوشه ی دنجی

حریمی گوشه ی دنجی

تو صبحی صاحب نوری حریر شبنم جنگل
عزیزی مثه ابریشم مثه صندوقچه ی ململ

تو صبحی صاحب نوری حریر شبنم جنگل
عزیزی مثه ابریشم مثه صندوقچه ی ململ

در این بازار عاشق کش من از نفرت نمی ترسم
کنار بوسه های تو از این غربت نمی ترسم

تو شمع روشن من باش که از این ساده تر باشم
در این شب های بی روزن همیشه خوش خبر باشم

تو شمع روشن من باش که از این ساده تر باشم
در این شب های بی روزن همیشه خوش خبر باشم

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:4 توسط سجاد صائميان|

عزیزم داره میاد

من می فهممت ، درکت می کنم
میمیرم اگه ترکت بکنم

احساس تو رو حسش می کنم
داغون دلت درستش می کنم

من می فهممت ، درکت می کنم
میمیرم اگه ترکت بکنم

احساس تو رو حسش می کنم
داغون دلت درستش می کنم

آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میاد
با اون عشق خدایی انگاری قلبم و می خواد

آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میاد
با اون عشق خدایی انگاری قلبم و می خواد

راضی نبود زمونه ، زمونه رو راضی کردم
با روز و روزگارم ، راز و نیازی کردم

من به تموم دنیا سلام آشتی گفتم
تا از خدای عالم اجازت و گرفتم

اجازت و گرفتم

آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میاد
با اون عشق خدایی انگاری قلبم و می خواد

آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میاد
با اون عشق خدایی انگاری قلبم و می خواد

من می فهممت ، درکت می کنم
میمیرم اگه ترکت بکنم

احساس تو رو حسش می کنم
داغون دلت درستش می کنم

من می فهممت ، درکت می کنم
میمیرم اگه ترکت بکنم

احساس تو رو حسش می کنم
داغون دلت درستش می کنم

آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میاد
با اون عشق خدایی انگاری قلبم و می خواد

آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میاد
آهای فریاد فریاد ، عزیزم داره میا

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 15:1 توسط سجاد صائميان|

سرتاسر خیال من
نقاشیای کاشیاش
سبز میشن و ناز میکنن
مستا شبا تو کوچه هاش
هوای آواز میکنن

 

هوا هر وقت که بارونیست
تو فکر من چراغونیست
پرم از خاطرات تو
همونایی که می دونی

مگه یادم میره یک دم
تا هر وقتی که من زنده م
تو بانی یه مشت شعری
هم الان هم در آینده م

دلم می خواد بیام پیشت
بذارم سر روی دوشت
بگم می میرم از عشقت
برم گم شم تو آغوشت

من و تو زیر بارون بود
به جون هم قسم خوردیم
تو چشم هم نگاه کردیم
نگاه کردیم از عشق مردیم

سرتاسر خیال من
هزار تا باغ دلگشاست
هزار تا عشق دم بخت
منتظر یه پاگشاست

تو سرسراش یه مثنوی
راز و نیاز معنوی
پس تو کجایی ابدی ؟
کجای این تیره شبی ؟

رو آیه های بارونی نوشتم
بسته به تو جونم و سرنوشتم
تو مظهر تحملی تو ماهی
عشق منی برام تو تکیه گاهی

سرتاسر خیال من
نقاشیای کاشیاش
سبز میشن و ناز میکنن
مستا شبا تو کوچه هاش
هوای آواز میکنن

شمایل جمال تو
قلبمو روشن میکنه
نمی دونی که عشق تو
چه کاری با من میکنه
چه کاری با من میکنه

رو آیه های بارونی نوشتم
بسته به تو جونم و سرنوشتم
تو مظهر تحملی تو ماهی
عشق منی برام تو تکیه گاهی

رو آیه های بارونی نوشتم
بسته به تو جونم و سرنوشتم
تو مظهر تحملی تو ماهی
عشق منی برام تو تکیه گاهی

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:59 توسط سجاد صائميان|

اگر که دل سوخته اي با توغريبه نيستم
که با تو بغض عشق را غزل غزل گریستم
مرا به خاطر بسپار لحظه به لحظه خط به خط
درستی مرا ببین در این زمانه ی غلط
حقیقت مرا ببین در این زمانه ی غلط
خوب مرا نگاه کن تو ای تمام دیدنم
خوبم اگر یا که بدم دروغ نیستم منم
مرا که پشت پا زدم به راه و رسم روزگار
اگر که عاشقی و یار مرا به خاطر بسپار
در آستانه ی سفر پشت نگاه بدرغه
گریه نکن نگاه کن مرا به خاطر بسپار
سر همان کوچه ی سبز که می رسد به انتظار
من ایستاده ام هنوز مرا به خاطر بسپار

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:58 توسط سجاد صائميان|

امشب مي خوام مست بشم عاشق يک دست بشم
بدون تو نيست بودم امشب مي خوام هست بشم
يه جون نا قابلي هست بذارفداي تو بشه
بيفته زير قدمات تاخاک پاي تو بشه

کهنه شراب کهنه شراب امشب بال و پرم بده
حرف نگفته خيليه جرات بيشترم بده
امشب مي خوام حرف بزنم خنده کنم گريه کنم
لطفي کن اي ساقي و مي چندين برابرم بده

امشب مي خوام مست بشم عاشق يک دست بشم
بدون تو نيست بودم امشب مي خوام هست بشم

امشب پروبال دارم شور دارم حال دارم
امشب تو اين سينه دلي خوشا براحوال دارم
امشب پروبال دارم شور دارم حال دارم
امشب تو اين سينه دلي خوشا براحوال دارم

امشب مي خوام مست بشم عاشق يک دست بشم
بدون تو نيست بودم امشب مي خوام هست بشم

امشب پروبال دارم شور دارم حال دارم
امشب تو اين سينه دلي خوشا براحوال دارم
امشب پروبال دارم شور دارم حال دارم
امشب تو اين سينه دلي خوشا براحوال دارم

امشب مي خوام مست بشم عاشق يک دست بشم
بدون تو نيست بودم امشب مي خوام هست بشم
يه جون نا قابلي هست بذارفداي تو بشه
بيفته زير قدمات تاخاک پاي تو بشه

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:57 توسط سجاد صائميان|

عجب شعرقشنگي واسه چشمات سرودم
فقط خواستم بدوني چقدر ياد توبودم
اگر در خود شکستم بدون ياد توهستم
دخيل آرزومو به چشماي توبستم 

باتوميبينم هنوز روزگار بهتري
خواستي ميميرم برات بادل عاشقتري

پنجره هاي دلمو وابکن
روشني عشقو تماشا بکن
در پس اين منظره دلگشا
فکري بحال من تنها بکن
باتو دلم اگرهوايي شده 
عاشق يک عشق خدايي شده
تازگيا مرغ دلم از قفس
به عشق توفکررهايي شده
باتوميبينم هنوز روزگار بهتري
خواستي ميميرم برات بادل عاشقتري

عجب شعرقشنگي واسه چشمات سرودم
فقط خواستم بدوني چقدر ياد توبودم
اگر در خود شکستم بدون ياد توهستم
دخيل آرزومو به چشماي توبستم

باتوميبينم هنوز روزگار بهتري
خواستي ميميرم برات بادل عاشقتري

پنجره هاي دلمو وابکن
روشني عشقو تماشا بکن
در پس اين منظره دلگشا
فکري بحال من تنها بکن
باتو دلم اگرهوايي شده 
عاشق يک عشق خدايي شده
تازگيا مرغ دلم از قفس
به عشق توفکررهايي شده

باتوميبينم هنوز روزگار بهتري
خواستي ميميرم برات بادل عاشقتري

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:56 توسط سجاد صائميان|

زائران دست خدا همراهشان من همين اينجا عبادت مي کنم
من همين اينجا توي چشمان تو حضرت عشق رو زيارت مي کنم

حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سرعقل آمده هر بنده که ديوانه توست
دل من اگرکه از عشق نصيبي دارد
حضرت عشق به من لطف عجيبي دارد
بگذاريد بگذاريد که بيمار بماند اين دل
با تب عشق دلم حال غريبي دارد
با تب عشق دلم حال غريبي دارد

لحظه ميميرد ومن آخر سر ميپوسم
عشق اي ناجي من دست تورا ميبوسم
بي وجود تو سعادت نشود حاصل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من

لحظه ميميرد ومن آخر سر ميپوسم
عشق اي ناجي من دست تورا ميبوسم
بي وجود تو سعادت نشود حاصل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من
تا نفس هست تواي عشق بمان دردل من
حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سرعقل آمده هر بنده که ديوانه توست
حضرت عشق بفرما که دلم خانه توست
سرعقل آمده هر بنده که ديوانه توست

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:55 توسط سجاد صائميان|

yemin ettim

asırlardır yalnızım
düşmanım alınyazım
bir öfkeye mahkum ettik herşeyi
bir yemin ettim ki dönemem

üzüntün ellerinden
soldum kederlerinden
cehennemde yansın bu dilim
bir yemin ettim ki dönemem

seni versinler ellere
beni vursunlar...
sana sevdanın yolları
bana kurşunlar...

kıyametler kopuyor zavallı yüreğimde
tükendim, tükendim, tükendim artık

hiç mi özlemedim hiç mi hakkım yok
bir hele bir sor allah aşkına...

seni versinler ellere
beni vursunlar...
sana sevdanın yolları
bana kurşunlar...

seni versinler ellere
beni vursunlar...
sana sevdanın yolları
bana kurşunlar...

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:55 توسط سجاد صائميان|

در کشور عشق هیچ کس رهبر نیست
هیچ شاهی به گدا سرور نیست
باورم کم کرده اند این بهترین
اما تو باور کن مرا
اما تو باور کن مرا
زورقی در موج دریا باش و ناگه یار و یاور کن مرا
یار و یاور کن مرا
یار و یاور کن مرا
سربلند کن ماه من شو غرق حیرت کن مرا
عاشقم من پیش مردم درس عبرت کن مرا
سربلند کن ماه من شو غرق حیرت کن مرا
عاشقم من پیش مردم درس عبرت کن مرا
دو چشم عاشقت دردیست که بر جان من افتاده است
بنازم این قلندر را هنوز از پا نیافتاده است
هنوز از پا نیافتاده است
اگر عاشق کشی رسم و مرامه خوب رویان است
بکش مارا بکش مارا که دایم عید قربان است
که دایم عید قربان است
پریشان خاطرآن آواره در صحرای گیسویت
هزاران شب خراب افتاده در کنج سر مویت
من از سمت سپاه عشق بازان آمدم سویت
که بنویسم خجالت می کشد ماه از گل رویت
ماه از گل رویت

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:54 توسط سجاد صائميان|

وقتي که عشق اولشه هرچي که هست نوبرشه
آدم چه فکرا ميکنه چه نقشه ها توسرشه
زندگي دوست داشتنيه با هرچي دوروبرشه
مهم فقط عاشقيه مصيبتاشم سرشه

چه فرق داره چي پيش مياد دنيا فداي سرشه
عجب روزاي خوبيه حتي روزاي بدشه
چه فرق داره چي پيش مياد دنيا فداي سرشه
عجب روزاي خوبيه حتي روزاي بدشه
وقتي که عشق اولشه هرچي که هست نوبرشه
آدم چه فکرا ميکنه چه نقشه ها توسرشه

عشق آدموکورميکنه به هرچي مجبورمي کنه
آدم بدخاطرخوارو ازراه راست دورمي کنه
هرجوري هست راست ودروغ ازين رواون رومي کنه
از شدت عشق زياد چشمارو پررو مي کنه چشمارو پررو مي کنه
وقتي که عشق اولشه هرچي که هست نوبرشه
آدم چه فکرا ميکنه چه نقشه ها توسرشه

عشق آدموکورميکنه به هرچي مجبورمي کنه
آدم بدخاطرخوارو ازراه راست دورمي کنه
هرجوري هست راست ودروغ ازين رواون رومي کنه
از شدت عشق زياد چشمارو پررو مي کنه چشمارو پررو مي کنه

وقتي که عشق اولشه هرچي که هست نوبرشه
آدم چه فکرا ميکنه چه نقشه ها توسرشه
زندگي دوست داشتنيه با هرچي دوروبرشه
مهم فقط عاشقيه مصيبتاشم سرشه

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:53 توسط سجاد صائميان|

سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره گریه ام می گیره


بذار رو سینه ام سرت رو چشم های خیسو ترت رو
بذار تا سیر نگات کنم بو بکشم پیرهنت رو
بغل کن و بچسب بهم بکش دوباره دست بهم
جز تو کسی رو ندارم نزدیک تر از نفس بهم
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره


وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
وقتی چشات خوابش میاد آدم غم هاش یادش
یه حالتی تو چشماته که عشق خودش باهاش میاد
سرت رو بذار رو شونه هام خوابت بگیره
بذار تا آروم دل بی تابت بگیره
بهم نگو از ما گذشته دیگه دیره
حتی من از شنیدنش گریه ام می گیره

نوشته شده در دو شنبه 28 مرداد 1392برچسب:,ساعت 14:51 توسط سجاد صائميان|


آخرين مطالب
» <-PostTitle->

 Design By : Pichak